| ترانه سرا : مهرزاد امیرخانی | آهنگ ساز : مرتضی پاشایی |
” مرتضی پاشایی این ترانه را به بنیامین بهادری تقدیم کرده است ”
زهر حسرت سرنوشت
بس شنیدم داستان بی کسی ،بس شنیدیم داستان بی کسی ، بس شنیدم قصه ی دلواپسی ،قصه ی عشق از زبان هر کسی گفته اند از نی حکایتها بسی ، حال بشنو از من ین افسانه را ، داستان این دله دیوانه را ، چشمهایش بوی از نیرنگ داشت دل دریغا سینه ای از سنگ داشت ، با دلم انگار قصد جنگ داشت ، گویی ار با من نشستن ننگ داشت ،عاشقم من عاشقم من قصد هیچ انکار نیست ، لیک با عاشق نشستن عار نیست ، کار او آتش زدن من سوختن ، در دل شب چشم بر در دوختن من خریدن ناز او نفروختن ، باز آتش در دلم افروختن ، سوختن در عشق را از بر شدیم ، آتشی بودیم و خاکستر شدیم،از غم این عشق مردن باک نیست ، خون دل هر لحظه خوردن باک نسیت ، آه میترسم شبی رسوا شوم ، بدتر از رسواییم تنها شوم،وای از این صید و آه از آن کمند ، پیش رویم خنده پشتم پوزخند ،بر چنین نا مهربانی دل مبند ، دوستان گفتند و دل نشنید پند خانه ای ویران تر از ویرانه ام ، من حقیقت نیستم افسانه ام ،گر چه سوزد پروری پروانه ام ، فاش میگویم که من دیوانه ام تا به کی آخر چنین دیوانگی ، پیلگی بهتر از این پروانگی، گفتمش:آرام جانی گفت:نه ،گفتمش شیرین زبانی گفت نه گفتمش نامهربانی گفت نه ، میشود یک شب بمانی گفت نه ، دل شبی دور از خیالش سر نکرد ، دل شبی دور از خیالش سر نکرد ، گفتمش افسوس او باور نکرد ، خود نمیدانم خدایا چیستم ، یک نفر با من بگوید کسیتم ، بس کشیدم آه از دل بردنش ، آه اگر آهم بگیرد دامنش ، با تمام بی کسی ها ساختم ، وای بر من ساده بودم باختم ، دل سپردن دست او دیونگی ایست ، آه غیر از من کسی دیوانه نسیت ، گریه کردن تا سحر کار من است ، شاهد من چشم بیمار من است ، فکر میکردم که او یار من است ، نه فقط در فکر آزار من است ، نیتش از عشق تنها خواهش است ، دوستت دارم دروغی فاحش است ، یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت ، بغض تلخی در گلویم کرد و رفت ، مذهب از هر چه بادا باد بود ، خوش به حالش کینقدر آزاد بود ، بی نیاز از مستی نی شاد بود ، چشمهایش مست مادر زاد بود ، یک شبه از عمر سیرم کرد و رفت ، من جوان بودم پیرم کرد و رفت .
علیرضا جهانبخشی
برای استفاده بهتر از امکانات وبلاگ از مرورگر FireFoxاستفاده کنید.
مشکلات درس خواندن دانشجویان
.۱ در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.
.۲حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی برای یک فرد نرمال مشکل است 263 روز باقی میماند.
.۳در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز میشود بنابراین 141 روز باقی میماند.
.۴ اما سلامتی جسم و روح روزانه 1ساعت تفریح را می طلبد که جمعا 15 روز میشود پس 126 روز باقی میماند.
.۵ طبیعتا 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود پس 96 روز باقی میماند.
۱.۶ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعیست این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند.
.۷ روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند پس 46 روز باقی میماند.
.۸ تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند پس 16 روز باقی میماند.
.۹در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید پس 6روز باقی میماند.
.۱۰در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود پس 3 روز باقی میماند.
.۱۱ سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرد پس 1 روز باقی میماند.
۱.۱۲روز باقی مانده همان روز تولد شماست چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟
نتیجه اخلاقی: یک دانشجو چگونه می تواند درس بخواند؟
تعداد صفحات : 5