در رهگذار ذهنم و تراوشات خیالم ناگاه به واژه بر خوردم شعور هرچه این واژه در مخیله من قوت میگرفت قلبم را ناراحت میساخت شاید به این دلیل که این واژه در کشور رو به نمو من در حال کم رنگ شدن باشد.
البته از نظر من در این باب شعور با واژه فهم در امیخته است و فهم ان چیزی است که من از منظر خودم شرح میدهم .
فهم :درک کامل انسان از محیط.متناسب با زمان و مکان عمل کردن .
فهم از فهمیدن میاید که فعل است یعنی اکتسابی است
وراثتی نیست تو باید کسبش کنی .
دانشجو وظیفه اش فهم است نکند که این در بین قشر دانشجو رو به زوال و انقراض رود .
دکتر شریعتی در این باب میگوید :
از تن تو هر چقدر هم که قوی باشد ترسی ندارند .
از گاو که گنده تر نمیشوی میدوشنت
از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند
از اسب که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند
اما انان از فهم تو میترسند.
نکند که ما گاو و اسب زمان خود شویم انگاه این ایندگان اند که به ما میخندند خنده ای تلخ .
و چه زیباست فهمیدن امید دارم که دانشجویان این مرز بوم از فهم سرشار و لبریز شوند و این فانوس را برای همیشه جاوید نگاه دارند .
از شما میخواهم بگویید از پی نمو و تکامل این ارزش چقدر کوشیده اید و چه کار هایی برای رشد این مهم انجام داده اید ؟ وچقدر در زندیگیتان ان را به مرحله ظهور دراورده اید؟